محل تبلیغات شما



‍ دلتنگت که می شومدفتر قلمی را بغل می کنم.دنبال یک جای خلوت و دنج می گردم.دلتنگت که می شوم مونسم فقط یاد زیبای توستانگار تمامی غم ها با نوشتن از تو .از صفحات دفترم پر می کشند.دلتنگت که میشوم شروع می کنم به خیال بافی.اینقدر استادانه این کار را انجام می دهم که دست تمامی مادر بزرگ های تاریخ را از پشت سر می بندمرج اول را حرف هایت رج دوم را وااااای آن صدای زیبایت.رج سوم را شوخی ها و طنزهای استادانه ات
نامه های گم شده 11✍ سلام از شکوفه سار بهار، برایت شاخه شاخه سلام آوردم، دردا که همواره بی پاسخ اند، جواب سلامها شب تا سحر در رویای زیبای دیدارت چنان مستغرق بودم که بی دف و چنگ ، رقص کنان ، نامت را آواز می دادم چه مبارک سحری بود حصول عشق ات بر حال دیگرگون من. با هر نگاهت تمناهای خفته بیدار می شدند آیه آیه می خواندم از نگاهت رازهای ناگفته مان را ای رویای شیرینم می دانم که جسم می آموزد به زبان روح سخن گوید و این روح است که جان را تا مرزهای زیبای احساس می
واژه ها را به صلابه کشیدم تا در حنجره جان ندهند تا فریادی از دوستت دارم را با هر زبانی که ، بلد شدند ، با هر آهنگی که از دلشان بر می خیزد و با هر ایما و اشاره ای بیان کنند مگر نه این است که روح در هر دوستت دارمی ، شکوفه های عشق ، را بارور می کند و نسیم ، عاشقانه بر پر و بال احساس می پیچد و داد سخن می زند مگر نه این است خرّم
تو همان ، لکنت پنهان شده در حرف منی یا همان دلهره ی شیرینی که به لب ، نغمه ن می آیی تو همان عشوه ی آهویی که دست صیاد ز صیدش لرزید آفتابی که شعاع گرمش بر دل و جان نشسته عمری ست تو دعایی که به رغم دوری با توکل و تفضل ، بر لب همچو بوسه ، اجابت گردید تو همان شعشعه ی نوری که از فراسوی زمان ، بر دل تیره و تار، لغزیدی خرّم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها